رضایت شغلی بخاطر هدفی والا

شما به شغلتان علاقه ای ندارید؟ با استفاده از جادوی هدف تغییر شغل دهید. نتایج یک آزمایش چشمگیر میزان نیرویی را که شما صرف میکنید تا شغلتان را به کلی تغییر دهید نشان می دهد. تصور می شود این آزمایش در طول دوره افسردگی شدید انجام شود زمانی که کارگران زیادی بیکار، فقیر و بی هدف شده بودند.
در این آزمایش از دو گروه از گارگران که بیکار شده بودند استفاده شد. اولین گروه در بیابان به حفر گودال در زیر آفتاب مشغول شدند. آنها تمام روز در آفتاب سوزان سخت کار می‎کردند، و هر روز به همین منوال بود، به محل جدیدی در بیابان می رفتند، گودال حفر می کردند، و خسته بر می گشتند. آنها بطور شگفت آوری و علیرغم کار سخت در گرمای بیابان، هر چه بیشتر گودال حفر می کردند، شادمان تر می شدنهد.
آنها هدف داشتند گر چه نمی دانستند که چرا گودال حفر می کنند. گروه دوم کارشان متفاوت بود، آنها هر روز به محل متفاوتی در بیابان می رفتند تا گودالها را پر کنند. آنها از کارگران گروه اول هیچ اطلاعی نداشتند. همه آنچه که آنها در مورد کارشان می دانستند این بود که در ازای پر کردن گودالها به آنها دستمزد داده می شود. آنها هم مانند گروه اول تمام طول روز در آفتاب سوزان بیابان سخت کار می کردند. این کار هر روز ادامه داشت. در پایان هر روز آنها خسته ولی خرسند بودند.
● به حق چیزهای نشنیده! آنها شادمانتر هم می شدند.
این حفر و پر کردن گودال تا مدتی ادامه داشت و جالب این که هر دو گروه شادمان تر از، شروع کارشان بودند. آنها پرکار بودند و هدفی برای خود یافته بودند. اکنون به دقت نگاه کنید که بعد از آن چه رخ داد چون آزمایش هنوز تمام نشده است….
روزی سر کارگر هر گروه نزد کارگران رفت تا در مورد گروه دیگر کارگران و آنچه آنها انجام می دادند به آنها بگوید. زمانی که کارگران دریافتند که کاری که انجام می دادند یک هدف واقعی در بر نداشته، مات و مبهوت شدند. هدف آنها بر باد رفت.
با وجود این، آزمایش ادامه یافت برای همه کارگران بدون استثناء حفر و پرکردن گودال فلاکت محض بود. هر دو گروه کارگران بسیار ناراضی بودند. گر چه دستمزد و کار مثل سابق بود، آنها قابل ترحم بودند. چیزی تغییر نکرد، اما آنها هدفی در این کار احساس نمی کردند. این آزمایش بینش بی نظیری را نشان می دهد. اگر ما بتوانیم به هدف اصلی برسیم می توانیم به رضایت شغلی زیادی دست یابیم. ولی هر هدفی مناسب نیست. شما باید بدانید که چه هدفی صحیح است. حالا چگونگی آن را ببینید….
هدف به دو طریق تعیین می شود. گاهی اوقات یک هدف ظاهراً توسط دیگران مثلاً روئسای ما، به ما ارائه می شود. مانند کارمندان، ما معمولاً هدفی را که مورد نیاز شرکتمان است انتخاب می کنیم. افرادی که شغل آزاد دارند هدف مشتریانشان را انتخاب می‎کنند.
تعیین هدف در روش دوم به این صورت است که شما به آن سوی کار بی واسطه بنگرید تا به مفهوم والاتر و با شکوهتر آن پی ببرید.
بنابراین به جای ساده پذیرفتن کارهای محول شده و برگزیدن آن کار به عنوان هدفتان، برای یافتن هدفی والاتر در کارتان گامی دیگر بردارید. شما باز هم از نظر فیزیکی این کار را به همان سبک انجام می داده اید، ولی اکنون جادوی هدف والاتر را هم به آن می افزایید.
چند مثال در اینجا آورده شده است. فرض کنید شما قفل ساز هستید و کار شما نصب قفل برای در ورودی خانه مردم است. اگر شما فقط هدف نصب موفقیت آمیز قفل را برگزینید، ممکن است از کارتان شادمان یا مفلوک؛ راضی یا ناراضی باشید. در عوض، با پذیرفتن نصب قفل به عنوان هدفتان، در جستجوی اهمیت واقعی کارتان باشید.
هدف واقعی شما نصب قفل نیست، درست است؟ این فقط کار شماست. هدف شما حفاظت از یک خانواده، در مقابل بزهکاران است. شما یک محافظ هستید، مردم را از خشونت، دزدی وحتی قتل نجات می دهید. هنگامی که شما قفل نصب می کنید، گویی که برای ممانعت از یک قتل در آینده گامی برداشته اید.
حتی می توانید با این موضوع با جنبه شخصی تری برخورد کنید با این تصور که شما مانع قتل قربانی بعدی که فرد مورد علاقه شماست می شوید. هر گامی برای نصب قفل مانند دفاع در کاراته است که مانعی برای فرد تبهکار ایجاد می کند. شما یک قهرمان و یک نجات دهنده هستید. یا شاید شما در اداره ای کار می کنید و باید برای رئیستان گزارشی تهیه کنید.
اگر هر آنچه که شما در کار تجربه می کنید این باشد که شما باید یک گزارش تهیه کنید، برای شما شور و حالی در بر ندارد.
ممکن است شرکت شما یک شرکت دارویی باشد و این گزارش به رئیس شما این امکان را بدهد که تامین بودجه یک تحقیق دارو را تضمین کند.

منبع: http://www.hamikar.com

خروج از نسخه موبایل