به نظر شما «برترین مدیر کسبوکار» چه کسی است، چگونه رفتار میکند، چه تعریفی دارد و چگونه کار میکند؟ مثلا همه با استیو جابز آشنا هستیم.او بیتردید یکی از همین برترین مدیران کسبوکار در جهان بود، اما به صورت کلی، میتوان گفت که برترین مدیران کسبوکار در جهان، آنهایی هستند که کارهای خود را بهخوبی انجام میدهند. آنها میتوانند دشواریها و چالشهای اقتصادی را به موفقیت بدل کنند و از ایدههایشان به واقعیتهایی دست یابند که جهان را از همه جهت دگرگون میکند. این اشخاص ضرورتا نباید زمامدار شرکت خود باشند. آنها الزاما نقش رییس هیاتمدیره یا مدیر یک کسبوکار بزرگ را ایفا نمیکنند. یک مدیر برگزیده را حتی میتوان در نقش یک فروشنده پیدا کرد، زمانی که او راهی نوین و اصلاحشده برای خدمات بهتر به مشتریان و شرکتش مییابد.بنابراین، باید آگاه بود که برترین مدیر جهان هر کسی میتواند باشد، اما دقیقا آن کسی میتواند مفتخر به عنوان برترین مدیر شود که تاثیری کلان و مثبت بر کل فضاهای کاری بگذارد، نگرش ما نسبت به مفهوم کسبوکار را دگرگون کند و مسوولیتهای خطیری را با موفقیت از سر بگذراند. اینجا قصد داریم درباره این دسته از مدیران صحبت کنیم: برترین مدیران کسبوکار در جهان و عادتهایشان. تعجببرانگیز نیست اگر مدعی شویم که طنابی مشترک اما بسیار ظریف وجود دارد که برترین مدیران جهان را از باقی فعالان کسبوکار جدا میکند. این طناب از جنس حصار یا مانعی نیست که آنها در مقابل خود کشیده باشند، بلکه در عوض آنها کسانی هستند که از برخی قواعد و عادات مشخص پیروی میکنند و سرتاسر زندگیشان را به همین طریق میگذرانند.
در پی شهرت و آوازه نیستند
شهرت را باید صرفا نتیجه طبیعی عملها و رفتارهای برترین رهبران اقتصادی جهان دانست. آنها بهترین انتخاب را برای رفاه حال مشتریان خود انجام میدهند و منافع و علایق آنها، شرکتهایشان و اجتماعشان را برآورده میسازند. آنها دوست دارند که همگان با رضایت و خرسندی از پای میز مذاکره بلند شوند و حس موفقیت داشته باشند. آنها به خاطر جلب توجهها و نگاهها از سوی رسانهها و مطبوعات دست به هیچ عملی نمیزنند، بلکه همان عملی را انجام میدهند که باید انجام دهند، چرا که این کار بهترین کاری است که باید در یک شرایط مفروض انجام دهند.
از نقد و نظر نمیهراسند
برترین مدیران کسبوکار در جهان، همواره سعی میکنند بهترین تصمیمی را که به هر دو طرف مذاکره سود میرساند، اتخاذ کنند. آنها همواره به منافع و علایق مشتریان، شرکتها و شرکایشان توجه خاصی دارند؛ این نکته بسیار جالبی است. درست همانطور که شهرت و آوازه هیچ اهمیتی نباید داشته باشد، نقد و نظر نیز نباید از اهمیت چندانی برخوردار باشند. همواره کسانی وجود دارند که نقد میکنند و نظراتشان را بدون توجه به وضعیت و شرایط طرح میکنند، اما این نقد و نظرها مدیران نخبه را ناراحت یا دلسرد نمیکند. رهبران اقتصادی جهان به راحتی میتوانند نقد و نظر سالم را از نقد و نظر ناسالم تشخیص دهند و بر همین مبنا، دست به عمل درست بزنند. آنها حتی میتوانند از این نقدها در راستای پیشبرد اهدافشان سود ببرند.
به سوپراستار بودن اعتقادی ندارند
درست همانطور که این مدیران خودشان را محور و مبنای فعالیتهای اقتصادی قرار نمیدهند، به همین نحو اجازه نمیدهند که هیچ کسی به عنوان محور یا مبنای این فعالیتها مطرح شود. نزد مدیران برگزیده، هیچ قهرمانی در گروههای کاری وجود ندارد و همه چیز با مشارکت، همدلی و همکاری جمعی به دست میآید. همه مشارکتکنندگان در فعالیتهای گروهی، میتوانند بهطور فردی خودشان را به رسمیت بشناسند و تصدیق کنند، اما هر کسی تنها برای مقاصد جمعی فعالیت میکند. در عین حال، میتوان انتظار داشت که عدهای بیش از بقیه دست به فعالیت و کار بزنند. پس در هر صورت هرگز فراموش نباید کرد که تمام پیروزیها از آن تیم است، درست همانطور که همه شکستها نیز شکستهای جمعی هستند.
خودشان بخشی از گروه هستند
مدیران برگزیده کسانی نیستند که به راحتی به همگان دستور بدهند یا قاعده وضع کنند. آنها از شفافیت و روشنبینی مطلق در قبال کسانی که با آنها کار میکنند، برخوردار هستند. آنها خودشان بخشی از گروه هستند، پس به خوبی میدانند که باید توجه ویژهای به اجرای قواعد و قوانین گروهی داشته باشند و حتی باید خودشان در قبال وظایفشان به دیگر اعضای گروه، به کارمندان پاییندست یا بالادست، پاسخگو باشند. برترین رهبران کسب و کار در جهان کسانی هستند که برای تمام اعضای گروه ارزشهای یکسان و برابری قایل هستند. از آنجا که خود این مدیران نیز بخشی از گروه هستند، پس آنها نیز از ارزش برابری با دیگر اعضای گروه برخوردارند.
مشکل را به طور بنیانی حل میکنند
این دسته از مدیران میدانند که وقتی وقفهای، اختلالی یا مشکلی در فرآیند کسبوکار پیش میآید، آنگاه وظیفه آنهاست تا مشکل مزبور را از اصل حل کنند، مثلا مشکل را میتوان
در محصولات خراب یا کارمندان بیکفایت مشاهده کرد. مشکل هرچه باشد، باز هم مدیران برتر میتوانند آن مشکل را به نحوی برطرف کنند که دیگر اعضای گروه به خوبی بتوانند به فرآیندهای کاریشان ادامه دهند و اختلالی در وضعیت کاریشان ایجاد نکنند.
بیشتر پرسشگر هستند تا پاسخگو
استفان کاوی یکی از بزرگترین مدیران کسبوکار در جهان است. او میگوید: «اشخاص تاثیرگذار کسانی هستند که در پی فهمیدن هستند و نه فهمیدهشدن.» مدیران برجسته بیش از هر چیز میخواهند بدانند اوضاع از چه قرار است. در واقع، آنها میخواهند دائما به دانش خود بیافزایند. در نتیجه، آنها بیشتر از روحیهای پرسشگر برخوردار هستند تا اینکه بخواهند به سوالات دیگران پاسخ دهند یا خودشان را در معرض رسانهها و مطبوعات قرار دهند. هرگز نباید از یادمان برود که پرسشگری یکی از مهمترین و قدرتمندترین ابزارهای موجود در جعبه ابزار رهبران کسبوکار در سرتاسر جهان است.
واجد بصیرت خاصی هستند
مدیران برگزیده به خوبی، میدانند که باید دست آخر در مقابل بصیرتشان پاسخگو باشند، اما این بصیرت پیش از آنکه به پاسخگویی نیاز داشته باشد، نوعی چراغ راهنما به حساب میآید. آنها از این بصیرت سود میبرند تا گروههای کاریشان را هدایت کنند و به مقصد برسانند. حتی وقتی شرایط اخلاقی در فضای کاری علیه آنها باشد یا وقتی بدگویان همهجا مشغول شایعهپراکنی پیرامون شرکتشان باشند، باز آنها به بصیرت و بینش خود تکیه میزنند تا با نوآوریهای تازه راه را برای آینده شرکت بگشایند. به خاطر بسپاریم که هر موفقیتی که در عرصه ابتکار و نوآوری به دست آمده باشد، مرهون همین بصیرت نو و وفاداری به این بصیرت است. به همین خاطر، باید اذعان کرد که بصیرت این مدیران همواره به واقعیتی نو در سرتاسر جهان کسبوکار بدل میشود.
نتیجهگیری: همانطور که در ابتدای این مقاله اشاره کردم، هر کسی میتواند یک مدیر برجسته و موفق باشد. این گفته واقعا صحت دارد و همهجا خودش را نشان داده است، اما اگر کمی سختگیر باشیم، به راحتی میتوانیم از ماجراهای زندگی این بزرگان و فراز و نشیبهای آن تجربه بیاموزیم.