هوش هیجانی عاملی در جهت موفقیت تیم و رهبر تیم
چکیده
مقاله حاضر در ابتدا به تشریح مدیریت دانش پرداخته و سپس ضرورت و اهمیت آنرا در سازمانهای کنونی مورد بررسی قرار می دهد. هر چند در سالهای اخیر، مدیریت دانش از شهرت زیادی بخصوص در بخش آموزش و تجارت برخوردار گردیده است، اما هنوز در ارتباط با مطلوبترین شیوه های به کارگیری آن ، ابهاماتی وجود دارد. مقاله فوق بدنبال بررسی و ارائه اثربخش ترین راهکارهای آشنایی کارکنان با مفهوم مدیریت دانش بوده تا از آن طریق بتوان به بهترین شکل آنرا در انواع موسسات به کار گرفت. فرایند آشنایی اعضاءبا مفهوم مدیریت دانش در تمامی مراحل نهادینه نمودن این مفهوم در سازمان اجرامی گردد و پیشنهاد می شود مراحل نهادینه سازی مفهوم مدیریت دانش، از طریق رهبران سازمانی که از دانش و نفوذ بیشتری بمنظور تغییر ادراک و رفتار افراد برخوردارند صورت پذیرد.
مقدمه
در دهه های اخیر، انواع موسسات، شاهد تغییرات اساسی در زمینه های ساختار، کارکرد و سبکهای مدیریتی خویش بوده اند. موسسات کنونی، اهمیت بیشتری جهت درک، انطباق پذیری و مدیریت تغییرات محیط پیرامون قایل شده ودر کسب و بکارگیری دانش و اطلاعات روزآمد بمنظور بهبود عملیات و ارائه خدمات و محصولات مطلوبتر به ارباب رجوعان پیشی گرفته اند . چنین سازمانهایی نیازمند بکارگیری سبک جدیدی از مدیریت به نام “مدیریت دانش” می باشند.
مدیریت دانش چیست وبه چه علت پذیرش این سبک از مدیریت در انواع موسسات از اهمیت بالایی برخوردار می باشد؟چگونه می توان به شکلی اثربخش تر، مدیریت دانش را در موسسات قدیمی و موسسات کنونی بکارگرفت؟ یکی از راههای قابل اطمینان در این زمینه، جامعه پذیر نمودن مدیریت دانش درمیان اعضای سازمان می باشد؟ نقش رهبران سازمانی در تسهیل وتسریع فرایند نهادینه سازی مدیریت دانش در سازمان چگونه است؟رهبران مدیریت دانش چه افرادی بوده وچگونه تعیین می گردند؟ به چه علت وجود رهبران در فرایند نهادینه سازی مدیریت دانش در سازمان واجد اهمیت است؟ در مقاله حاضر، موارد مطروحه فوق مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
مدیریت دانش
بیان دقیق تاریخچه پیدایش و نزج مدیریت دانش امکان پذیر نمی باشد. در حقیقت ، مدیریت دانش از نخستین سالهای زندگی بشر و حتی در عصر شکارنیز وجود داشته است وبشر به جمع آوری وانتقال اطلاعات و دانش مرتبط با موضوع شکار و گسترش درک و شناخت خود از محیط پیرامونشان در زمینه های میزان منابع غذایی و فرصتها وخطرات موجود در قلمروشان می پرداختند. انسانها بطور مستمر بدنبال دستیابی به علم و تکنولوژی بمنظور حفظ بقاء و مقابله با حیوانات وحشی و بلایای طبیعی بودند. زندگی بشر آرام آرام پیشرفت نمود و تجاربش افزون گشت و علی رغم اینکه هیچ گونه روش نظام مندی بمنظور ذخیره سازی ،تسهیم و مدیریت دانش در آن زمان وجود نداشت، اما دانش از نسلی به نسل دیگر انتقال می یافت. دانش بمنظور تامین نیازهای جوامع در دوره های تاریخی پس از آن، از جمله عصر کشاورزی و صنعت بکارگیری و مدیریت گردید. مدیریت دانش مفهومی تازه درتاریخ رشد بشر محسوب نمی شود.این درحالیست که واژه مدیریت دانش در سالهای اخیر عمومیت بیشتری یافته است.
اگر چه امروزه مدیریت دانش بطور وسیع درانواع موسسات و سازمانها به کار گرفته می شود. اما ارائه یک تعریف واحد از آن بسیار مشکل است. در اینجا این پرسش مطرح می گردد که علی رغم تعاریف متعدد، در واقع مدیریت دانش به چه مفهومی اشاره دارد؟ ازطریق بررسی تعاریف گوناگون مدیریت دانش ،می توان آنرا به عنوان “فرایند خلق، انتشار وبکارگیری دانش بمنظور دستیابی به اهداف سازمانی ” تعریف نمود. در تعریفی دیگر ، مدیریت دانش عبارتست از” فلسفه ای که شامل مجموعه ای از اصول ،فرایندها، ساختارهای سازمانی وفن آوریهای بکار گرفته شده که افراد را بمنظور تسهیم و بکارگیری دانششان جهت مواجهه با اهداف آنها یاری می رساند ” بیان می گردد(گرتین،۱۹۹۹).
با کویتز مدیریت دانش را چنین تعریف می نماید:”فرایندی که از آن طریق سازمان به ایجاد سرمایه حاصل از فکر و اندیشه اعضاء ودارایی مبتنی بر دانش می پردازد”.کلوپولوس و فراپائولو بیان می دارند که مدیریت دانش بر بکارگیری مجدد اعمال و تجارب گذشته از طریق تمرکز بر برنامه ریزهایی بمنظور تغییر چشم اندازها تاکید می نماید.
مدیریت دانش معروفیت خود را از طریق بکارگیری دانش و اطلاعات بمنظور ایجاد هماهنگی تغییرات پویا در سازمان ورشدو توسعه نظامهایی جهت تسریع انطباق پذیری سیستم با تغییرات محیط پیرامون کسب نموده است. امروزه انواع موسسات در محیطهای تازه ای فعالیت می نمایند. بنابراین باید قادر به خلق و بکارگیری دانش جدید وبازآفرینی دانش گذشته بمنظور دستیابی به اهداف خویش باشند. درحالیکه مدیریت دانش تاکید زیادی برفن آوری اطلاعات می نماید ودربسیاری ازمواردبه عنوان مدیریت مبتنی بر فن آوری تعریف می گردد، اما در حقیقت مفهومی فراتر ازآن دارد. داون پورت مؤلفه های اساسی مدیریت دانش را شامل موارد زیر می داند:
۱) فرهنگ: شامل ارزشها واعتقادات اعصای سازمان در ارتباط با مفاهیم اطلاعات ودانش
۲) فرایند عمل: در حقیقت افراد چگونه از اطلاعات و دانش در موسسات خود بهره گیری می نمایند.
۳) سیاستها: شامل موانعی که در فرایند تسهیم دانش واطلاعات در سازمان پدید می آید.
۴) فن آوری: چه سیستمهای اطلاعاتی در موسسه موجود است.
مدیریت دانش شامل فرایند ترکِب بهینه دانش و اطلاعات در سازمان و ایجاد محیطی مناسب بمنظورتولید، تسهیم و بکارگیری دانش وتربیت نیروهای انسانی خلاق و نوآوراست. چرا باید از مدیریت دانش بهره جست؟ مهمترین اهداف یک مؤسسه درزمینه مدیریت مطلوبتر دانش شامل حفظ ونگهداری اعضای کلیدی سازمان، ارتقاء سیستم انگیزشی، شناخت محیط و بهبود خدمات دهی به ارباب رجوعان می باشد. تحقیقات، بیشترین موارد بهره گیری سازمانها و مؤسسات مختلف از مدیریت دانش رابه قرار زیر تعیین نموده است:
۱) کسب و تسهیم دانش(۷/۷۷%)
۲) مهارت آموزی و یادگیری سازمانی(۴/۶۲%)
۳) ارتباط بهینه با مشتریان(۵۸%)
۴) ایجاد مزیت رقابتی(۷/۵۵%) (دایرومک داناف،۲۰۰۱)
نمودار ۱-۱ موارد استفاده مؤسسات گوناگون از مدیریت دانش را نشان می دهد. در حقیقت مدیریت دانش کارآمد منجر به کاهش خطاها و دوباره کاریها، افزایش سرعت حل مسایل وتصمیم گیریها، کاهش هزینه ها، تفویض اختیارات بیشتر به اعضاء و روابط اثربخش وخدمات مطلوبتر به ارباب رجوعان می گردد.(بکرا-فرناندز،۱۹۹۹)
منبع: marketingarticles.ir