آ.جی ژاکوبز، نویسنده و محقق، رشته مطالعاتی را صورت داده و با بررسی بزرگترین و جامعترین دایرهالمعارفهای علمی جهان، برخی از مهمترین درسهای تجاری از رویدادهای تاریخی را در قالب مقالهای ارائه کرده است که در ادامه ترجمهای از آن را با هم میخوانیم:
۱. چشمان رصدگر و فرصتیاب داشته باشیم
هنری هشتم در سده شانزدهم میلادی و به مدت پنجاه سال بر انگلستان حکومت کرد. او یکی از مرموزترین و ناشناخته ترین پادشاهان اروپایی است که در ۱۲ سالگی به تخت نشست و توانست با اعلام استقلال از کلیسای رم، انقلابی تاریخی و هنری را پیریزی کند. رهبری کارآزموده و مدیری توانمند در حکومتداری که وجه تمایزش، توانایی بالای او در رصدگری بود. هنری در ابتدا سعی داشت تا با کشورگشایی و فتح فرانسه به عوان رقیبی دیرینه، شرق اروپا را به غرب آن پیوند زند، هرچند که در اجرای این نقشه ناکام ماند و راهحل بهینه را در تعامل با رقیب دید. استراتژی تعامل با رقیب موجب ایجاد پیمانهای استراتژیک هنری هشتم با دیگر ممالک شده و در نهایت موجب تثبیت جایگاه او و حکومت قریب به ۵۰ ساله وی شد. هنری بهعلاوه پادشاهی هوشمند بود و فعالیتهای رقبای خود در پایتخت های اروپایی را به شدت رصد میکرد. او به مدد همین اطلاعات، به خوبی نقاط ضعف انگلستان را کشف کرده و میتوانست آنها را به نقطه قوت پادشاهی بریتانیا تبدیل کند. مدیران امروز نیز باید به همین ترتیب و با جامعنگری حساب شده، کلیه اجزای سازمان و نیز رقبای خود را در رادار رصدگر خود داشته باشند تا تمهیدات لازم را در وقت مقتضی اندیشیده و مورد اجرا قرار دهند. در حال حاضر سطح رقابت،ملی نیست و جهانی می باشد لذا باید به علوم تحلیل محیط و علوم حوزه رقابت تسلط داشته باشیم. واقعیت آن است که فضای کسب و کار عوض شده و نباید بر اساس همان ادراک قبل،کار کرد. لذا مدیران سازمان باید از پشت میزهایشان بلند شوند و بازار را رصد کنند.
۲. یا خود را سازگار کنیم یا از گردونه حذف شویم
در ویکیپدیا آمده است که دانشنامه بریتانیکا دانشنامهای است که نخستین بار در سال ۱۷۶۸ در ادینبورگ و با نام جامعه مردان متشخص منتشر شد. این دانشنامه قدیمیترین دانشنامه انگلیسیزبان محسوب میشود. این دانشنامه در حال حاضر یکی از مهم ترین و معتبرترین منابع به زبان انگلیسی به شمار میرود که تا به امروز ویرایش و انتشار آن ادامه یافتهاست. بریتانیکا توسط ۱۰۰ ویراستار تمام وقت و بیش از ۴٫۰۰۰ مشارکتکننده که خود شامل ۱۱۰ نفر از برندگان جایزه نوبل و ۵ رئیس جمهور است، به رشته تحریر درآمده و در بسیاری موارد، علمیترین و آکادمیکترین دانشنامه دنیا شناخته شدهاست. اما بریتانیکا به عنوان کسب و کاری ۲۵۰ ساله چندی پیش با بنبستی بزرگ مواجه شد، اما با تمهیداتی شروعی تازه را تجربه کرد. هرچند تصمیم چندی قبل مدیریت ارشد شرکت بریتانیکا، جرج کاز، برای توقف تولید مجموعه چاپی دایره المعارفهای قدیمی، تصمیمی جنجالی به حساب میآمد و به مذاق بسیاری خوش نیامد. اما بریتانیکا بازار خود را از دست دیده میدید و برای آنکه همچنان پیشتاز باشد، نیازمند تغییرات گسترده و انطباق با شرایط جدید بود. بریتانیکا تصمیمی بسیار جدی گرفته بود، چرا که این دانشنامه به مدت ۲۵۰ سال بصورت صحافی شده و با جلدهای چرمی نفیس منتشر شده بود و حالا باید در قالبی جدید و بصورت آنلاین عرضه میشد. افزون بر این، مسئولین بریتانیکا دست به تغییراتی گسترده در شیوه فروش و بازاریابی محصولات خود زدند و فروش خانه به خانه را با روشهای جدیدتر بازاریابی مستقیم جایگزین کردند. آنها محصول خود را به کانالهای دیگر مصرفی نیز وارد کردند و کوشیدند تا هزینههای تولید و قیمت تمام شده خود را به حداقل رسانند. مسئولان بریتانیکا پس از ۲۵۰ سال به این نتیجه رسیده بودند که تولیداتشان باید فراتر از کتب و سایتهای مرجع رقیب بوده و میبایست یک تجارت آموزشی تمام و کمال و مبتنی بر نیازهای بازارهای جدید باشد. نتیجهای که برند پیر و فرسوده بریتانیکا را جانی دوباره بخشید.
۳. در بازار بیشتر نه میشنویم
جیمز کوک در کتاب پیش بسوی کارآفرینی مینویسد: در کسب و کارها و بویژه بنگاههای نوپا، شنیدن «نه» بسیار رایجتر از «بله» است. مثالهای بسیاری هست که حتما نمونهای از آن را شنیدهاید: نمیتوانید مجوز دریافت کنید. نمیتوانید این کتاب را چاپ کنید. نمیتوانید فلان کار را انجام دهید. نمیتوانیم درخواست شما را بپذیریم. محصول شما را نمیخواهیم. نمیتوانیم فروش محصول شما را عهده دار شویم و هزار «نه» و «نمیتوانید» دیگر.
زندگی تجاری و حرفهای افراد سرشار از امتناعها و دلائلی است که چرا کاری که شما خواهان آن هستید قابل اجرا نیست. پاسخ، نه شاید متداولترین واژه در تجارت باشد، واژه ای که بسیاری از ما آمادگی بالایی برای پذیرفتن آن داریم تا از ادامه کار خود بازبمانیم. اما شنیدن پاسخ منفی میتواند نقطهی آغازی برای رس
یدن به پاسخ مثبت باشد.
یکی از مثالهای جالب توجه از این دست، داستان زیراکس است. ۷۰ سال پیش بود که چستر کارلسون اولین دستگاه کپی را اختراع کرد. او پس از چندین سالی که صرف تکمیل دستگاه خود کرد، حالا به دنبال یک سرمایه گذار بود تا ماشین خود را به صورت مطلوب عرضه و تکمیل کند. اما تا چند سال درکسب حمایت شرکتها درتولید ماشین کپی خود ناموفق بود و از حداقل ۲۰ شرکت پاسخ منفی شنید، تا آنکه ۹ سال بعد شرکت «هالوید » درنیویورک پروانه این طرح راصادرکرد و دستگاه کارلسون بعدها با نام تجاری زیراکس در سال ۱۹۵۸ به تولید انبوه رسید.
۴. جسارت استراتژیک، خمیرمایه پیشرفت در تجارت
هیچیک از رویدادهای بزرگ تاریخی در اتاق خواب و یا پشت میزهای پرزرق و برق رخ ندادهاند. بلکه این رویدادها در نتیجه جسارت و اندیشه راهبردی مردان و زنان بزرگ بوجود آمده و برگهای تاریخ را به خود اختصاص دادهاند. لنگستون هیوز نمونهای از انسانهایی است که با جسارت خود پلههای ترقی را پیمودهاند. او نامی ترین شاعر سیاهپوست آمریکایی است که اعتباری جهانی دارد. در شرح حال هیوز میخوانیم که او پس از فراغت از تحصیل به کارهای مختلفی از جمله کار درکشتی در طول سفرهای طول و دراز خود از اقیانوس اطلس به آفریقا و هلند پرداخت و چندی را نیز به آشپزی کردن سپری کرد. تا آنکه به موطن خود بازگشت و در یک هتل پیشخدمت شد. کار در این هتل، سرآغاز پیشرفتهای هیوز و شکوفایی استعداد واقعی بود. هیوز طبعی شاعرانه داشت که البته چندان مورد توجه قرار نگرفته بود اما او تصمیم گرفت تا خود را در معرض توجه صاحبان قدرت و محبوبیت قرار دهد. روزی ویچل لینشری، شاعر بزرگ امریکایی در این هتل اقامت گزید و در همین حین هیوز از فرصت استفاده کرده و سه شعر خود را در کنار بشقاب شام او قرار داد. ویچل لینشری ، با خواندن سه شعر او ــ که کنار بشقاب غذایش گذاشته بود ــ چنان به هیجان آمد که هیوز را در سالن نمایش کوچک هتل به تماشاگران معرفی کرد. فردای آن روز روزنامهها با تیتر، «لینشری، یک استعداد پیشخدمت را به جامعه شعرا معرفی کرد»، از این اتفاق استقبال کردند. اتفاقی که هیوز را به نامآورترین شاعر رنگین پوستان بدل کرد.
منبع:
http://dargi.ir
https://www.linkedin.com/today/post/article/20130911124325-4061630-the-six-most-important-business-lessons-from-all-of-history