تردیدهایی در وضعیت فعلی کپیرایت
چه کسی مالکیت اقتصاد دانش را در اختیار دارد؟
اگر طبیعت چیزی را آسیبناپذیرتر از دیگر مالکیتهای انحصاری قرار داده باشد، آن یک چیز قدرت تفکر یا همان اندیشه و اندیشیدن است، … [نمیتوان گفت] انسانی، به این دلیل که دیگر انسانها مقدار زیادتری اندیشه در اختیار دارند، سهم کمتری از آن را در اختیار دارد.
کسی که اندیشهای را از طرف من دریافت میکند، در واقع خود ساختار تفکر را بدون اینکه اندکی از اندیشه من کم شود، دریافت میکند؛ همانطور که اگر کسی شمع مرا روشن کند، بدون اینکه موجب تاریکی در من شود، از نعمت نور بهرهمند میشود.
در نگاه پر از امید توماس جفرسون۱، هیچ مانعی برای علم اندوزی وجود ندارد. هیچ کس مالک علم نیست و تمام انسانها از آن سهم دارند – در این صورت جهان غنیتر میشود. دو قرن بعد، زمانی که دانش قسمت اعظم اقتصاد را زیر سیطره خود گرفت، جملات جفرسون جلای بیشتری پیدا نمود. سرمایه یکی از موانع بزرگ بر سر راه وارد شدن به اقتصاد بوده است، و این روزها اندیشه یک سرمایه است. اگر به دست آوردن سرمایه به مانند بهرهمندی از نور آسان بود، آنگاه دیگر هیچ مانعی برای وارد شدن به دنیاهای مختلف وجود نداشت.
یک خداحافظی تمام عیار با انحصار.اما چگونه است که آمریکا، به عنوان یکی از بزرگترین مواردی در طول تاریخ که اعتراضات زیادی به انحصار در آن شده است، باعث آشفتگی در بازارهای مالی شد؟ و چگونه است که روز به روز انحصارات جدیدی در فضای سایبری ساخته میشوند؟ دلیل این است که اندیشهها مانند پول آزاد که جفرسون آنها را در حالت طبیعیشان در نظر گرفته بود، نیستند. ارمغان دولتها این است که حق مالکیت را برای اندیشهها نیز قائل شدهاند؛ در صورتی که اگر سیستم مشکل داشته باشد، این اندیشهها در برابر انحصارگران بیدفاع و آسیبپذیر میشوند.
حقوق مالکیت در جهان کابلی
شرکت مایکروسافت در بسیاری موارد مثال خوبی برای انحصارگری است که شرکتهای رقیب کوچک را از میدان به بیرون میراند. اما در پشت پرده یک نگرانی معقول در مورد آسیبپذیری جهان کابلی در مقابل انحصارگری وجود دارد. ارزش هر کالایی (برای مثال سیستم عامل یک کامپیوتر) به طور روز افزونی به میزان استفاده از آن و تعداد استفادهکنندگان آن وابستگی پیدا میکند؛ بنابراین یک محصول جدید که میخواهد وارد میدان رقابت شود، امیدی به پیروزی بر محصولاتی که به طور وسیعی از آن استفاده میشود (مانند ویندوز) ندارد. کارشناسان آمریکایی نسبت به شروع این نوع انحصار هشدار دادهاند.
این نوع انحصارات سیاستهای اعمالی بر اختراعات را عجیبتر نیز میکنند. اختراعات مهمترین شکل حقوق مالکیت فکری هستند؛ زیرا این نوع از مالکیت فکری به مالک آن این اجازه را میدهد که اندیشهاش را تنها در یک کاغذ نگه ندارد، بلکه آن را در کار خود نیز حفظ نماید و نمایان سازد. هدف این است که مخترع تشویق شود تا در آینده نیز به اختراع بپردازد. جامعه بین مزایای مبادله آزاد تفکرات و دستاوردهایی که از اختراعات در آینده به دست میآیند، توازن ایجاد میکند. معنای مستقیم این ایجاد توازن این است که حق انحصار قانونی برای اختراع کننده تا ۲۰ سال بعد از کاربردی شدن اختراع وجود دارد.
تعداد اختراعات روز به روز افزایش مییابد: در سال گذشته، موسسه ثبت اختراعات و نشانهای تجاری آمریکا، حدود ۱۶۱ هزار اختراع را ثبت نمود که دو برابر تعداد سالانه در ۱۰ سال پیش است. یکی از دلایل این موضوع رشد ارزش دانش نسبت به دیگر سرمایهها است؛ بنابراین طبیعی است که کمپانیها به دنبال در اختیار گرفتن مقدار بیشتری از آن باشند.
اما دلیل دیگر این رشد، ثبت اختراعات در حوزههایی است که این تفکر در مورد آنها وجود داشت که اختراعی در آنها صورت نمیگیرد، مانند نرمافزارهای کامپیوتری، مهندسی ژنتیک و از همه مهمتر روشهای تجارت اینترنتی.
موسسه ثبت اختراعات آمریکا اخیرا در حوزه روشهای تجارت اینترنتی، انحصاراتی را در مورد ایدههای سادهای مانند خرید گروهی، متخصصانی که به صورت آنلاین به سوالات پاسخ میدهند، خرید با یک کلیک و مزایده معکوس، تخصیص داده است.
سازمان ثبت اختراعات میگوید هیچ دلیلی برای عدم ثبت اختراعات این چنینی ندارد: این اختراعات ضوابط مربوط به اینکه ایدههای زمینهساز اختراعات باید بدیع، مفید و خلاقانه باشند را رعایت کردهاند. اما یک سوال بزرگ پیش میآید: آیا این قوانین که در دو دهه گذشته به ندرت عوض شده است، همچنان مثمرثمر واقع میشود؟ جواب قاطع سازمان ثبت اختراعات به این سوال این است که ماندگاری این قانونها، گواه و شاهدی بر موفقیت آنها است و همانطور که مشاهده میشود پیشرفت عظیمی که در تکنولوژی به وجود آمده، متاثر از همین قوانین است. مخترعان بزرگ تاریخ صاحب بسیاری از این اختراعات هستند. ادیسون همچنان به عنوان یک رکورددار در این زمینه ۱۰۹۳ اختراع ثبت شده دارد. اما بدون این حفاظت و امنیت متاثر از قوانین، این مخترعان دچار مشکل نمیشدند.
اینترنت در نیاز به وجود چنین قوانین سفت و سختی، شک و شبهه ایجاد کرده است. تا همین چند سال پیش، یک منطقه آزاد برای اختراعات وجود داشت که ایدهها به راحتی میتوانستند در آن مبادله شود و انسانهای باهوش و ه
مچنین سرمایه وارد این میدان میشدهاند. اما این مخترعان نیازی به مشوقهایی که توسط قوانین ارائه شده است ندارند. مشکل قانون این است که تفاوتی بین مشوقهایی که برای سرمایهگذاری در تکنولوژیهای مختلف نیاز است، قائل نیست.
این قوانین به همان میزان که برای یک ایده که در حمام به ذهن کسی رسیده است، برای یک دارو که سالها طول میکشد تا به بازار برسد و میلیونها دلار در این راه هزینه میبرد، امنیت ایجاد میکند. حتی جف بزو۲، موسس سایت آمازون و دارنده حق اختراع تعدادی از روشهای تجارت، در یک نامه سرگشاده در اینترنت اعلام کرده است که اختراعات در زمینه نرمافزار و روشهای تجارت باید طول عمر کمتری نسبت به دیگر اختراعات داشته باشند. به نظر او این تفاوت طول عمر حدود ۳ تا ۵ سال است.
مخترعان همچنان به حفاظت و امنیت نیاز دارند، اما امنیت موجود برای آنها بسیار زیاد است. آمریکا نیاز دارد که این نظام «متناسب برای همه» را به چند قسمت تقسیم نماید و آن را با نظامی جایگزین نماید که جوابگوی سرمایهگذاریهای موجود در دنیای اختراعات باشد.
اختراعات باید در انواع مختلف دستهبندی شوند، در غیر این صورت نظام قوانین کنونی باعث ایجاد مشکلات زیادی میشود. دادگاه عالی ایالات متحده این موضوع را در سال ۱۸۸۲، زمانی که در مورد پره موتور قایقها قانون وضع میکرد، پیشبینی کرده بود: «ایجاد مزایای منحصر به فرد این چنینی بیشتر به عنوان مانعی برای اختراع عمل میکند تا مشوق و محرک آن. این مزایا باعث به وجود آمدن یک طبقه متفکر و اندیشمند میشود که این طبقه به تماشای پیشروی امواج پیشرفت بشر مینشینند و کفهای این امواج را به شکل انحصار در اختراعات در میآورند، که به آنها این امکان را میداد که بدون کمک به پیشرفت واقعی هنر و صنعت، مالیات هنگفتی بر صنعت کشور اعمال نمایند.»
پاورقی:
۱- Thomas Jefferson
2- Jeff Bezos