فرار مغزها یا تبادل مغزها
هزینه بازگشت کارآفرینان مهاجر از ایالات متحده آمریکا به وطن شان چقدر است؟
«فرارمغزها» یا «تبادل مغزها»؟
ایالات متحده آمریکا برای بسیاری از مهاجران مجرب که درصدد تاسیس شرکت هستند، دیگر سرزمین موعود نیست. این جمله ای است که «وادهوا» و چهار نفر از همکارانش در گزارش جدید بنیاد کافمن نوشته است. یک بنیاد غیرانتفاعی در «کانزاس سیتی» که از پروژههای تحقیقاتی درباره کارآفرینی حمایت میکند. در تحقیقی با عنوان«مرغ چین و هند غاز است» پژوهشگران این بنیاد درباره ۱۵۳ نفر مهاجر تحقیق کردند.
۱۵۳ نفری که از ایالات متحده به چین یا هند برگشته و کسب و کار جدیدی راه انداخته اند. براساس نتایج این تحقیق، ۷۲ درصد هندیها و ۸۱ درصد چینیها اعلام کردند که فرصتهای تاسیس شرکت در وطنشان در قیاس با ایالات متحده «بهتر یا بسیار بهتر بوده است». برخی بر این باورند که جریان معکوس مهاجرت از ایالات متحده به زادگاه مهاجران نوعی «فرار مغزها» برای آمریکا به شمار میرود و تجدیدنظر در سیاستهای مهاجرت را میطلبد. این افراد استدلال میکنند که راهی کردن کارآفرینان آینده [به خارج از آمریکا]، ایالات متحده را از داشتن شرکتهای جدید، مشاغل جدید و رشد اقتصادی بلند مدت محروم میکند. دیگران میگویند که این جاذبه به قوت و قدرت همین دافعه است.
مادامی که اقتصاد در چین و هند شکوفا میشود، رویش فرصتها در این کشورها [برای هندیها و چینیهای مهاجر به ایالات متحده] بسیار فریبنده است و اجازه مقاومت [به آنها] را نمیدهد. در این میان، برخی متخصصان مدعی هستند که بازگشت مهاجران در واقع به معنی یک شکست کامل برای ایالات متحده نیست. این افراد بیشتر تصور میکنند که این جریان معکوس مهاجرت نوعی «چرخش مغزها» بوده و به نفع اقتصاد هر دو طرف [مهاجر فرست و مهاجرپذیر] است.
وادهوا، دستیار ارشد تحقیق در مدرسه حقوق هاروارد و مدیر تحقیق در «مرکز تجاری سازی کارآفرینی و تحقیق دیوک» به پایان زنجیره «فرار مغزها» حمله میکند.
او تاکید میکند: «این فرار مغزها نیست، این خونریزی مغزها است». او همچنین میگوید: این جریان مهاجرت معکوس به عنوان یک مشکل سیاسی، نتیجه تخریب سیستم صدور ویزا در دوران پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و ناکامی بیش از نیم میلیون مهاجر از متخصص است.
وادهوا مینویسد: کارآفرینان آینده، از هماکنون تا سالها در «برزخ گرین کارت» به انتظار میمانند، در مشاغل مرتبط با ویزای H-1B گیر میکنند، مشاغلی که نه اجازه انتقال میدهد نه ارتقای شغلی. پیچیدهتر از گرین کارت ایتان مولیک، استاد مدیریت «وارتون» معتقد است که تصمیم بازگشت به میهن بسیار پیچیدهتر از اخذ گرین کارت است. به اعتقاد مولیک، رجعتکنندگان به هنگام تصمیمگیری برای بازگشت، نه تنها درباره مقررات و زیرساختها، امور مالی، دستمزد کارگران و توسعه اقتصادی کشور خود تفکر میکنند، بلکه سیستمهای حمایت اجتماعی، کیفیت زندگی، روابط فامیلی و دهها هزار فاکتور دیگر را بررسی میکنند.
در گزارش تحقیقی کافمن ۶۰ درصد هندیها و ۹۰ درصد چینیها از فرصت اقتصادی در کشورشان به عنوان یک «عامل بسیار مهم» در تصمیم خود برای بازگشت نام بردهاند. پیوندهای فامیلی برای ۷۶درصد هندیها و ۵۱درصد چینیها «بسیار مهم» بوده است. بیش از ۶۰درصد هندیها و ۵۱درصد چینیها گفته اند از این که میتوانند در رشد اقتصادی کشورشان مشارکت کنند، هیجان زدهاند.
تبادل دانش براساس تحقیق «لاری رُزنکُف»، استاد مدیریت وارتون درباره «شبکهها و پیوستگیها»، حتی درصورت بازگشت مهاجران به کشورهایشان، امکان بهرهمندی ایالات متحده آمریکا از دانش این افراد از طریق روابط آنها نیز وجود دارد. رزنکف در تحقیقی، جریانهای دانش میان شرکتها به هنگام انتقال مهندسان از شرکتی به شرکت دیگر را مطالعه کرد. در این تحقیق فرض شده بود که اگر یک مهندس شرکتی را ترک کند، همه استعداد و دانش این مهندس به همراه او به شرکت جدید میرود. اما رزنکف فهمید که در واقع این شخص همه قوه ادراک خود را به شرکت جدید نمیبرد.
خانم رزنکف میگوید: «او به محیط کاری جدید میرود، اما روابط اجتماعیاش را با [شاغلان] شرکت قدیمی حفظ میکند و در چنین شرایطی موجب تبادل[اطلاعات] میشود.» با توجه به این که مهندسان در هر دو شرکت [قدیمی و جدید] اغلب در فرآیند کار به همکاران قدیمی خود استناد میکنند، زرنکف نتیجه گرفته است که مهندسان به یک معنی به کار بایکدیگر ادامه میدهند و این موضوع به نفع هر دو شرکت است. او همچنین به این نتیجه دست یافت که «جابهجایی بیشتر» کارکنان به «تبادل اطلاعات بیشتر» منجر میشود.
رزنکف مینویسد: «وقتی مردم بیشتر به مناطق مختلف منتقل میشوند، تاثیر یادگیری بیشتر میشود.» گزارش کافمن نیز نشان میدهد که کارآفرینان رجعتکننده ارزش زیادی برای حفظ پیوندها با ایالات متحده قائل هستند: به گفته ۸۴ درصد هندیها و ۸۱ درصد چینیها، آنها دستکم به طور ماهانه با فامیل و دوستان خود در ایالات متحده آمریکا ارتباط برقرار میکنند؛ ۶۶درصد هندیها و ۵۵ درصد چینیها نیز تماس با همکاران سابق خود در ایالات متحده را حفظ کردهاند؛ و در طی دو سال گذشته هندیها و چینیهای رجعتکننده به وطن خود بهطور متوسط ۵/۲ تا ۳/۴ بار به ایالات متحده یا سایر کشورها برای کار سفر کردهاند. هوئی یائو ونگ، یکی از همکاران تحقیقاتی گزارش کافمن، الگوی کنونی مهاجرت را «موج سوم» جهانی شدن مینامد: ابتدا کشورها کالا مبادله میکردند، سپس سرمایه و اینک آنها استعداد [انسانهای مستعد] را تبادل میکنند.
منبع: http://www.hamikar.com