مشکل بازار کار چیست؟
اوضاع نابسامان بازار کار همه جامعه را دچار دردسر کرده است. سوالی که در اینجا مطرح است این است که چرا نرخ بیکاری در کمترین حالت در ۱۰ درصد و برای برخی اقشار نیز در حدود ۳۰ درصد باقی مانده است؟
جواب معمول این است که این اقتصاد بزرگ ترمیم نمی شود. این گفته درست است، اما مشکلی را حل نمی کند. ما یک مشکل مشخص در بازار کار داریم.
یک سری از داده های جدید مجله وال استریت به ما کمک می کند تا بتوانیم به جزئیات بیشتری از مشکل پی ببریم. در شرایط کنونی که از نظر سازمان تحقیقات اقتصاد ملی آمریکا رو به بهبود است، راه اندازی سازمان های کارآفرین توسط کسب و کارهای مختلف به دلیل ورشکستگی ادامه پیدا نکرد.
در مقایسه با پیامدهای دیگر رکود، کسب و کارهای جدید آن طور که باید استخدام نمی کنند. تعداد سازمان هایی که حداقل یک کارمند دارند با سرعتی بی مانند در ۱۸ سال گذشته در حال کاهش هستند. همه این اتفاقات را مربوط به دوران بهبود تصور می کنند، اما استخدام زیاد نمی شود. مشاغل جدید در سازمان های جدید در مقایسه با دوران بهبود گذشته به اندازه ۱۵ درصد کاهش داشته است.
بیایید ببینیم که در اینجا چه اتفاقی دارد می افتد.
در دوره های رونق اقتصادی، سازمان ها در همه زمینه ها بالاخص از نظر استخدام نیروی کار رو به افزایش هستند. بیکاری همیشه یکی از خصوصیات ورشکستگی است؛ چراکه کسب و کارها مشاغل خود را کم می کنند و توقع بهره وری و کارآیی بیشتری از کارکنان باقی مانده دارند.خیلی از کسب و کارها همه کارمندان خود را از دست می دهند.
بر خلاف آنکه در گذشته افراد جویای کار مشکلی برای پیدا کردن کار نداشتند، اکنون، حداقل در سطح حقوق مورد تقاضای بیکاران، مازاد کارگر و کمبود کار وجود دارد.
آنچه که این فاصله را پر می کند ایجاد کسب و کار جدید است. در دوران بهبود، کارآفرین ها پروژه های جدیدی آغاز می کنند؛ بنابراین نیروی کار بیکار را استخدام می کنند. بیکارها معمولا تمایل دارند که با حقوق کم کار کنند، اما مهارت های جدیدی در بازار کار جدید کسب کنند. کسب و کارهای جدید تبدیل به منبع اصلی رشد اقتصادی و افزایش استانداردهای زندگی می شوند.
بدون وجود کسب و کار جدید رشد فرصت شغلی وجود ندارد. در اقتصادهای ورشکسته، این کسب و کارهای جدید هستند که توان استخدام نیروی بیکار را دارند. علت این امر آن است که سازمان های بزرگ و قدیمی توان پذیرفتن ریسک استخدام نیروی جدید را ندارند و ترجیح می دهند که با نیروی کمتر کار را ادامه دهند.
تا زمانی که اینگونه کسب و کارها وارد بازار شوند، بیکاری همچنان وجود خواهد داشت و این دقیقا همان مشکلی است که در حال حاضر دامن گیر ما است. اکنون که ما تصور بهتری از رفتار نرخ بیکاری بالا داریم، بهتر می دانیم که سوال چیست و چگونه باید مشکل را حل کنیم.کسب و کارهای جدید کجا هستند و چرا طبق انتظار ما شروع به کار نمی کنند؟ بیایید قدم به قدم پیش برویم.
کسب و کارهای جدید نیاز به یک شرایط قانونی مستحکم و چشم اندازی روشن از آینده دارند. هیچ کدام اینها در حال حاضر وجود ندارند. دوره بهبود به روش های مختلف مثل ملی سازی، عقب انداختن بدهی ها، چاپ پول توسط بانک مرکزی و ایجاد مشاغل بیهوده به انزوا کشیده شده است. هیچ کس این نمایش مسخره را باور نمی کند. سوال این نیست که آیا بهبود به انزوا کشیده شده است، بلکه سوال این است که چه چیز واقعی و چه چیز غیر واقعی است؟ هیچ کس به طور قطع جواب این سوال را نمی داند.
به رغم تلاش زیاد بانک مرکزی در تدارک اعتبارهای آزاد، بانک ها تا وقتی که تسویه حساب ها انجام نشده است و ریسک دادن وام زیاد است، همچنان از دادن وام پرهیز می کنند. این امر به آن معنی است که کسب و کارهای جدید آینده باید سرمایه خود را از طریق بورس که البته آن هم رونقی ندارد، تامین کنند.
با توجه به خطرها و مشکلات موجود، جای تعجب ندارد که سازمان ها استخدام بلندمدت نمی کنند. با در نظر گرفتن مالیات بر درآمد بالا استخدام بلندمدت به نفع هیچ یک از طرفین نیست. این یک غارت بزرگ است که موجب افزایش هنگفت هزینه های استخدام شده است.
مشکل تعهدات بیمه درمانی از سوی سازمان ها مزید بر علت است. کارکنانی که توقع برخورداری از این مزایا را دارند مجبورند بین این مزایا و کار، یکی را انتخاب کنند، اما برای برخی سازمان ها در شرایط مشخص، این منافع باید حتما پرداخت شوند.
مالیات کسب و کار خیلی بالا است و این رقم رو به افزایش نیز هست. دهه ها است که قانون برای همه کسب و کارها در همه بخش ها سال به سال سخت گیرتر می شود. هیچ صنعتی از این دردسر مستثنی نیست. حتی بخش های در حال پیشرفت مثل نرم افزار دارند قربانی الزامات شدید و قوانین ثبت اختراع می شوند.
حداقل حقوق پرداختنی آنقدر زیاد است که کسب و کارهای جدید را منصرف از ایجاد شغل جدید می کند. همچنین با توجه به قوانین و الزامات دولتی، همه می دانند که وقتی بنگاهی تعدادی کارمند استخدام می کند تا مدت ها با آنها درگیر خواهد بود.
کسب و کارها اصولا در یک شرایط آزاد موفق خواهند بود، اما دیگر شرکت ها در هیچ زمینه ای آزادی مورد نظر خود را ندارند. در زمان رونق، اثرات این عدم آزادی خیلی آشکار نیست، اما در زمان رکود انبوه قوانین، مالیات و تعهدات و تهدیدهای قانونی بیش از پیش آزار دهنده می شوند.
هیچ یک از این مشکلات در ذات کسب و کار نهفته نیست بلکه تو
سط دولت اعمال می شود. همین مشکل طی دوران رکود بزرگ دست و پای اقتصاد را بست، اما در آن زمان برنامه های بانک مرکزی تازه اجرا شده بود. اکنون اوضاع متفاوت است. برنامه های قدیمی بانک مرکزی بدون هیچ بازنگری روز به روز بیشتر ما را در باتلاق فرو می برد.
اما همه این مشکلات می توانند حل شوند. کنگره به همراه رییس جمهور همین فردا می تواند با ایجاد یک محیط آزاد برای سازمان ها و آزادی دادن به بنگاه ها اوضاع را عوض کند. آنگاه بازار کار بهبود می یابد و امید خیلی سریع دوباره به جامعه بر می گردد. در واقع کل اقتصاد بهبود می یابد.
چه چیز مانع از انجام این کار می شود؟ فقدان انگیزه سیاسی و میل سیری ناپذیر دولت از کسب منفعت به وسیله تحت فشار قرار دادن ما و اموال ما.
این چیز پیچیده ای نیست. دولت آمریکا از استانداردهای زندگی ما و امید ما تغذیه می کند. اگر قرار باشد ما باز هم خوب زندگی کنیم، او می میرد.
مترجم: شاهین رسولیان
منبع: www.article.refco.ir